این روزها ... گاهی صد بار دست های پارسا را می گیرم و نگاه می کنم . به
ناخن هایش ، بند های انگشتانش و به پوستش نگاه میکنم و می بوسمشان ...
انگار خدا را در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام . به چشم های او بوسه می زنم .به لبانش چشم میدوزم
با او بازی می کنم و در آغوشش می فشارمش .
ناخن هایش ، بند های انگشتانش و به پوستش نگاه میکنم و می بوسمشان ...
انگار خدا را در مشت های کوچک پسرم پیدا کرده ام . به چشم های او بوسه می زنم .به لبانش چشم میدوزم
با او بازی می کنم و در آغوشش می فشارمش .
«آرام درگوشش میگویم می دانی چرا خدا تو رو به من داد ؟
برای این که روزی هزار بار ازاو تشکر کنم ...»
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسبها: شکر خدا
تاريخ : شنبه 10 خرداد 1393
| 17:4 | نویسنده : بانوی پرتقالی |