یه روزی میرسه خیره میشی به عکسمو باخودت میگی....
کاش بودی...
کاش اونی که جات اومد یه کم مثل توبهم گیرمی داد....
یه کم رومخم راه می رفت..... یه کم مثل توباهام دعوا می کردوبعدش ازدلم درمی آورد.......
یه روزی میرسه که یاد اذیت کردنام می افتی ومی گی کاش الانم پیشم بودی واذیتم می کردی....
یه روزمی رسه که دلت واسه بودنم تنگ میشه ....
یه روزمی رسه که دلت واسه صدام تنگ میشه......یه روز میشه که......!!!!!
نظرات شما عزیزان:
m/a
ساعت2:47---7 مرداد 1393
یه روز میشه که...... میدانم تو مرا در آغوش خواهی گرفت ...
پشیمان و با چشمانی پر از اشک ...
خودم را که نه ...
عکســــــــــــــــــــــــم را ...
عکسی که کنارش نوشته است :
" یک ....... گذشت " ...
جالب بود موفق باشی
پاسخ:ممنون.متن شما هم جالب بود.
پشیمان و با چشمانی پر از اشک ...
خودم را که نه ...
عکســــــــــــــــــــــــم را ...
عکسی که کنارش نوشته است :
" یک ....... گذشت " ...
جالب بود موفق باشی
پاسخ:ممنون.متن شما هم جالب بود.
موضوعات مرتبط: صفحه اصلیدست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسبها: پاتوق پرتقالیعکسمن
تاريخ : یک شنبه 5 مرداد 1393
| 7:52 | نویسنده : بانوی پرتقالی |