گویند خدا دو جا از کارهای بندگانش خنده اش می گیرد!

اول اینکه وقتی اراده می کند کسی را به زمین بزند و بقیه

میخواهند او را بلند کنند ودوم اینکه وقتی کسی را میخواهد

دستش را بگیرد وبلندش کندو بقیه سعی می کنند او رابه زمین بزنند

پس خدایا به بزرگیت دستم را بگیرکه اگر تو دستم را بگیری

دیگر هیچ کس مرا دست کم نمی گیرد...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: خنده ی خدا

تاريخ : جمعه 26 ارديبهشت 1393 | 16:38 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

رسول خدا (ص) فرمود:

در شب معراج رسيدم به ملائكى كه ايستاده بودند

و سرهايشان به زير بود و عجب آنكه عضوى

از اعضاى ايشان كه حمد خدا را نكند نبود،

پرسيدم: اينها كه هستند؟

جبرئيل عرض كرد:

از اول خلقت تا حال

 از عظمت خدا سر بلند نکرده اند...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: شب معراجملائک

تاريخ : جمعه 26 ارديبهشت 1393 | 16:34 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

روزی  که تو  آمدی  به  دنیا  عریان

                                     جمعی به تو خندان و تو بودی گریان

کاری بکن ای دوست که وقت رفتن

                                     جمعی به تو گریان و تو باشی خندان

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: خندان وقت رفتنگریان وقت امدن

تاريخ : جمعه 26 ارديبهشت 1393 | 16:29 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

ای فرزند آدم حاجت از من می طلبی ولی من

بر آورده نمی کنم ،چرا که به منافع تو آگاهم

  سپس تو نسبت به خواسته ات اصرار می کنی ،

در نتیجه آنچه که می خواهی به تو می دهم .

آنگاه از همان داده هایم بر معصیت و گناه کمک می جوئی .

پس اراده می کنم که آبروی تو را بریزم .

و تو دست به دعا بلند می کنی .و من آبروی تو را

حفظ می کنم . چقدر با تو با خوبی برخورد کنم

و تو چقدر با بدی و زشتی با من معامله می کنی .

نزدیک است نسبت به تو به گونه ای خشمگین شوم

که بعد از آن هیچگاه راضی نگردم .

(حدیث قدسی)


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: حدیث قدسیدعا

تاريخ : جمعه 26 ارديبهشت 1393 | 16:24 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

مـردی با خودش زمزمه کرد : خدایا با من حرف بزن... بلبلی شروع به خواندن کرد اما مرد نشنید!
فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن ، آذرخش در آسمان غرید... اما مرد گوش نکرد!
به اطراف خود نگاه کرد و گفت :خدایا بگذار تو را ببینم... ستاره ای درخشید اما مرد ندید!
مرد فریاد کشید یک معجزه به من نشان بده نوزادی متولد شد... اما او همچنان توجهی نکرد!
پس مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا مرا لمس کن تا بدانم اینجا حضور داری!
در همین زمان خداوند پایین آمد و انگشتان مرد را لمس کرد
اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد . . . امـــان از غفلـــت

افسران - امــــان از غفلـــت...


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 | 19:8 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
اذکاری برای افزایش نعمت های الهی!
از پیامبر روایت شده است که ایشان بیان داشته اند:

هر کس که بخواهد زندگانی اش غرق در نعمت گردد به اذکار ششگانه در مواقع گوناگون بپردازد که آن ها چنین می باشند:

1- آن که در آغاز هر کار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم؛2- چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد بگوید: الحمدلله ربّ العالمین؛3- چون خطا و لغزشی از او سر زد بگوید: استغفرالله ربّی و اتوب الیه؛4- چون به غم و اندوهی دچار شد بگوید: لاحول و لاقوّة اِلا بالله العلیّ العظیم؛5- هرگاه برنامه ریزی برای انجام کاری نمود بگوید: ماشاءالله کان (اِن شاءالله)؛6- و چون از ستمگری ترس داشت بگوید: حسبنا الله و نعم الوکیل
 
افسران - مفید و کاربردی | میخوای نعمتت زیاد بشه این مطلب رو بخون!

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیرزق

تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 | 19:5 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

دنیای واقعی مانند دنیای مجازی نیست كه
وقتی برایشان لایك میزنی برایت لایك بزنند،
به قولی توی دنیای واقعی لایك،لایك نمی‌آورد،
پس خوب حواست را جمع كن كه
گوشه‌ی قلبت برای چه كسی تیك ِ لایك را میزنی ! 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیجوانان

تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 | 18:50 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

بسم الله الرحمن الرحیم
منتظر تاکسی بودم برای رفتن به کلاس یهو یه پیرمردی از دور بوق زد با یه پیکان به قول شیرازیها : له .
طبق معمول زد به سرم ، سر یه بحث رو باز کنم ، با خودم گفتم این پیرمرده با این اوضاع و احوال و لرزش دستاش حتما مشکلی داره که داره مسافر کشی میکنه به خاطر همین پرسیدم : حاجی اوضاع احوال خوبه ؟
گفت: الحمدلله ، شکر .
تا اینو گفت انگار برقی تو ذهنم زده باشن ، جا خوردم . گفتم: هی ! حاجی ! کاش جوونای ما هم این جوری جواب میدادن میگفتن الحمدلله و خدا رو شکر .
گفت : حالا اگه من اینو نگم وایسم گله گذاری تو کاری میتونی برای من انجام بدی ؟
گفتم : نه . ولی وقتی به جوونترا این حرف رو میزنم چنان از بد روزگار و مشکلات میگن که انگار من وکیلی چیزی هستم و میتونم مشکلاتشون رو حل کنم .
بعد با خودم فکر کردم : آیا اینجور نق زدن ها معنیش چیه ؟ مگه خدا روزی رسون نیست ؟ اگه زیاد نق بزنیم پیش بنده ها این معنی رو نمیرسونه که خدا روزی من رو نمیرسونه ؟ و این یعنی شکایت از خدا پیش بنده ها !
فکرش رو بکنید ما مثلا پدر خوانواده باشیم تمام تلاشمون رو برای رفاه بچه ها بکنیم بعد بچه هه برای یه چیز کوچولو و ناچیز بره پیش بقیه نق بزنه بگه : ما هیچی نداریم ، بدبختیم ، چه حالی میشیم ؟
بیچاره خدا ! که ما بنده هاشیم .
راسش نمیدونم این جور نق زدنا کفران نعمت هست یا نه ولی خدا گفته : لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (لینک آیه و ترجمه اش)خداوند متعال انگار اینجا شوخی نداشته ها ! گفته : اگه شکر کنید بیشتر بهتون میدم ولی اگه کفران کنید عذابم شدید است!
حالا اگه فرض کنیم این نق زدن ها کفران نعمت باشه ، اینجوری مشکل میشه چن تا: عصابمون خورد شده (خب آدم که با آرامش و طمانینه که نق نمیزنه) ، حرفهای نامربوط (بعضی وقتا) از زبونمون جاری شده ، از اون طرف عذابم رو شاخشه .
خدا خودش رحم کنه ! نه ؟!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیخدا

تاريخ : سه شنبه 16 ارديبهشت 1393 | 18:48 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

ﻣﺎ ﻓﺴﺴﺴﺴﺴﺴﺲ ، ﺷﻤﺎ ﺗﯿﻮﺏ ﻟﺴﺴﺴﺴﺴﺴﺴﺴﺴﺲ .

ﻣﺎ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﯽ ، ﺷﻤﺎ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ .

ﻣﺎ ﺗﻒ ، ﺷﻤﺎ ﺁﺑﺸﺎﺭ ﻧﯿﺎﮔﺎﺭﺍ .

ﻣﺎ ﺣﻮﺽ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﻭﺳﻂ ﺑﺎﻏﭽﻪ ، ﺷﻤﺎ ﺟﮑﻮﺯﯼ ﻭﺳﻂ ﭘﻨﺖ ﻫﺎﻭﺱ .

ﻣﺎ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﺣﻘﯿﺮ ، ﺷﻤﺎ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ .

ﻣﺎ ﻭﺍﺷﺮ ، ﺷﻤﺎ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎ .

ﻣﺎ ﻧﺦ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺎﻟﺶ ، ﺷﻤﺎ ﻧﺦ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺍﻭﺭﺍﻝ .B .

ﻣﺎ RD ، ﺷﻤﺎ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﭘﺎﻧﺎﻣﺮﺍ ۴s .

ﻣﺎ ﻃﺮﺡ ﻣﺴﮑﻦ ﻣﻬﺮ ، ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺝ ﺍﻟﻌﺮﺑﯽ .

ﻣﺎ ﻣﯿﻨﯿﻤﻢ ﻧﺴﺒﯽ ، ﺷﻤﺎ ﻣﺎﮐﺴﯿﻤﻢ ﻣﻄﻠﻖ .

ﻣﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ، ﺷﻤﺎ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺩﻭﺟﺪﺍﺭﻩ

ﻣﺎ ﻭﻇﯿﻔﻤﻮﻧﻪ ، ﺷﻤﺎ ﻟﻄﻒ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ .

ﻣﺎ ﺑﺎﺩ ﺑﺰﻥ ﺩﺳﺘﯽ ، ﺷﻤﺎ ﮐﻮﻟﺮ ﮔﺎﺯﯼ ﻧﺎﻧﻮ .

ﻣﺎ ۱۱۰۰ ، ﺷﻤﺎ iPhone 4s .

ﻣﺎ ﻫﺮ ﻫﺮ ﻫﺮ ، ﺷﻤﺎ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﺩﻟﻨﺸﯿﻦ .

ﻣﺎ ﺍﻣﺸﺐ ، ﺷﻤﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ یک ﺷﺐ !!!

ﻣﺎ ﭘﺖ ﻭ ﻣﺖ ، ﺷﻤﺎ اﯾﮑﯿﻮ ﺳﺎﻥ .

ﻣﺎ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ، ﺷﻤﺎ ﺻﺒﺢ ﺍﻣﯿﺪ !

ﻣﺎ ﻭﺭﺯﺵ ﺍﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﺩﻭ ، ﺷﻤﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺩ !

ﻣﺎ ﮐﺮﻡ ﺷﺒﺘﺎﺏ ، ﺷﻤﺎ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻋﺎﻟﻤﺘﺎﺏ .

ﻣﺎ ﺩﻓﺘﺮ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ، ﺷﻤﺎ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﯾﺎﺳﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ .

 ﻣﺎ ﻓـ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺣﺰﺍﺩ !

ﻣﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ، ﺷﻤﺎ ﺑﻔﺮﻣﺎ .

ﻣﺎ ﻟﮑﻨﺖ ﺯﺑﻮﻥ ، ﺷﻤﺎ ﺳﺨﻨﮕﻮﯼ ﺩﻭﻟﺖ .

ﻣﺎ ﭘﻮﭺ ، ﺷﻤﺎ ﮔﻞ !

ﻣﺎ ﺑﻨﺎﻝ ﺑﯿﻨﯿﻢ ﺑﺎ ، ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ !

ﻣﺎ چی ﮐﻮﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟ ، ﺷﻤﺎ چی ﻣﯿﻞ ﺩﺍﺭﯼ ﻋﺰﯾﺰﻡ ؟

ﻣﺎ ﻓﻼﻓﻞ ، ﺷﻤﺎ ﻣﺪﯾﺮ ﻋﺎﻣﻞ ﭘﺨﺶ ﻓﺮﺍﻭﺭﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﮔﻮﺷﺘﯽ .

ﻣﺎ ﻣُﺨﻤﻮﻥ ﺗﺎﺏ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺷﻤﺎ ﺣﯿﺎﻃﺘﻮﻥ !

ﻣﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ، ﺷﻤﺎ ﭘﺎﺱ ﮐﺮﺩﻩ !

ﻣﺎ ﺑﺮﻑ ، ﺷﻤﺎ ﺑﻬﻤﻦ .

ﻣﺎ ﻧﻨﻪ ، ﺷﻤﺎ .mommy

ﻣﺎ ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ، ﺷﻤﺎ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺗﺠﺮﺑﻪ .

ﻣﺎ ” ﺻﺮﻓﺎ ﺟﻬﺖ ﺍﻃﻼﻉ ﻭ ﻓﺎﻗﺪ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺍﺭﺯﺵ ” ، ﺷﻤﺎ کپی ” ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺻﻞ – ﺛﺒﺖ ﺑﺎ ﺳﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﺳﺖ ”

ﻣﺎ ﺑﻠﻪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩﻩ ﺳﻠﻄﺎﻥ .

ﻣﺎ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺟﯿﺒﯽ ، ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺳﺴﻪ ﮊﺋﻮ ﻓﯿﺰﯾﮏ !

ﻣﺎ ﺁﺭﺩ ﻧﺨﻮﺩﭼﯽ ، ﺷﻤﺎ ﻟﺌﻮﻧﺎﺭﺩﻭ ﺩﺍﻭﯾﻨﭽﯽ .

ﻣﺎ ﮐﺘﻪ ﺷﻤﺎ ، ﺑﯿﻒ ﺍﺳﺘﺮﻭﮔﺎﻧﻒ .

ﻣﺎ ﺟﺮﺯ ﻻﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ، ﺷﻤﺎ ﭘﺘﺮﻭﺱ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ .

ﻣﺎ ﻓﻼﻓﻞ ، ﺷﻤﺎ ﺭﻭﯾﺎﻝ ﺑﺮﮔﺮ ﺑﺎ ﭘﻨﯿﺮ ﻭ ﻗﺎﺭچ

 

 

ما بد...شما خوبی!


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی

تاريخ : دو شنبه 15 ارديبهشت 1393 | 17:51 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

سالگرد ازدواج

زن :عزیزم امیدوارم همیشه عاشق بمانیم وشمع زندگیمان نورانی باشد.

مرد: عزیزم کی نوبت کیک می شه؟

 

روز زن

زن : عزیزم مهم نیست هیچ هدیه ای برام نخریدی یک بوس کافیه.

مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم آشپزی تو عالیه عزیزم (شام چی داریم؟)

 

روز مرد

زن: وای عزیزم اصلا قابلتو نداره کاش می تونستم هدیه بهتری بگیرم.

مرد: حالا اشکال نداره عزیزم سال دیگه جبران می کنی (چه بوی غذایی می یاد)

 

۴۰ روز بعد از تولد بچه

زن:وای مامانی٬ بازم گرسنه هستی (عزیزم شیر خشک بچه رو ندیدی؟)

مرد با دهان پر: نه عزیزم ندیدم , راستی عزیزم شیر خشک چرا اینقدر خوشمزه است؟

 

۴۰ سال بعد

زن: عزیزم شمع زندگیمون داره بی فروغ میشه ما پیر شدیم.

مرد: یعنی دیگه کیک نخوریم؟

 

۲ ثانیه قبل از مرگ

زن: عزیزم همیشه دوستت داشتم.

مرد: گشنمه.

 

وصیت نامه

زن: کاش مجال بیشتری بود تا درمیان عزیزانم می بودم ونثارشان می کردم تمام زندگی ام را!!

مرد:شب هفتم قرمه سبزی بدید.

 

اون دنیا

زن خطاب به فرشته ی مسئول: خواهش می کنم ما را از هم جدانکنید , نه نه عزیزم , خدایا به خاطر من…

(((وسر انجام موافقت می شه مرد از جهنم بره بهشت )))

مرد: خطاب به دربان جهنم: حالا توی بهشت شام چی میدن؟


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: تفاوت طز فکرطنز

تاريخ : دو شنبه 15 ارديبهشت 1393 | 17:37 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن