خدايـــــا ...


مدعيان رفاقت ، هر کدام تا نقطه اي همراهند ...


عده اي تا مرز منفعت ...


عده اي تا مرز مال ...


عده اي تا مرز جان ...


عده اي تا مرز آبرو ...


و همگان تا مرز اين جهان ...


تنها تويي که همواره مي ماني ... !



رهـــــايم نـکن . . .


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیخدارهایی

تاريخ : یک شنبه 8 شهريور 1394 | 12:27 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 مهارت هایی که از نظر من برای دختران لازم است (مجرد و متاهل و سنش خیلی فرق نمی کند):

 

 .اعتماد به نفس، اعتماد به نفس و اعتماد به نفس...  اعتماد به نفس با چه چیز زیاد می شود؟ عمل کردن. مهارت های مختلف یاد بگیرند و خودشان را تا جایی که می توانند در هر زمینه ای قوی کنند، انقدر که از نظر ذهنی بدانند هر وقت لازم باشد می توانند به تنهایی گلیمشان را از آب بکشند بیرون (البته در یک جامعه سالم همه آدم ها باید بتوانند از پس یک زندگی مستقل بربیایند و از خودشان نگهداری کنند)

 

 .خودشناسی. بفهمند کی هستند. اگر هیچ بنی بشری در زندگیشان نباشد، اگر هیچکس نباشد که بهشان بگوید چه کنند و چه نکنند، اگر اصلن مردی روی زمین وجود نداشته باشد، با زندگیشان چه می کنند؟ چی دوست دارند؟ دلشان می خواهد چه چیزی به دنیا اضافه یا حتا از آن کم کنند؟ اگر بفهمند فردا می میرند حسرت انجام چه کارها و دیوانه بازی ها و سفرهایی بر دلشان می ماند؟

 

 . استقلال مالی داشته باشند. کار پیدا کردن البته در این دوره به خصوص برای زن ها سخت شده ولی ممکن است. زن بالای سی سال (با اغماض البته) باید پول دربیاورد چه مجرد باشد چه نباشد. وگرنه ، خیلی وقت ها باید از چیزها یا آدم هایی که می خواهد بگذرد. فداکاری مادربزرگان ما خیلی وقت ها به خاطر ایثار بیشترشان نبوده است، بلکه چاره ی دیگری غیر از سوختن و ساختن نداشته اند

 

 . قانون مدنی ایران را بخوانند. می دانم این یکی شاید کمی عجیب باشد ولی از نظر من خیلی مهم است. اکثر زن های ما نمی دانند با قانون فعلی ایران اگر ازدواج کنند بسیاری از حقوق مدنی خود را از دست می دهند. زن مجرد در ایران می تواند تنها و بدون اجازه به خارج از کشور سفر کند، زن متاهل نمی تواند. زن مجرد برای کار، تحصیل و زندگی در شهرهای دیگر نیاز به اجازه کسی ندارد، زن متاهل دارد. اگر زنی در ازدواجش اشتباه کرده باشد به راحتی نمی تواند خودش را از آن ازدواج رها کند چون حقی برای طلاق ندارد، زن مجرد که مجرد است دیگر. و بچه که بحث جدا و پر سوز و گدازیست که واردش نمی شویم. بروید بخوانید خودتان.

 

 . در آخر زن ها چه مجرد باشند چه نباشند، چه کوچک باشند چه بزرگ،  زندگی برایشان پر است از باید و نباید و بکن و نکن. راه حل مهم این است که قوی باشیم و به دنبال تشکیل دادن جامعه های کوچک از همفکرهایی شبیه خودمان که روانشناسان بهش می گویند «حمایت اجتماعی». برای خودمان حمایت اجتماعی فراهم کنیم. آدم هایی که بهمان قوت قلب بدهند، نه اینکه هر روز از صبح تا شب مشغول ویران کردن و دست گذاشتن روی نقطه ضعف هایمان باشند و چیزهایی که نداریم را بهمان یادآوری کنند.  آدم هایی که دوستمان دارند و برتری هایمان را به زبان می آورند و تشویقمان می کنند که پیش برویم. بقیه را هم تا آنجا که می شود از زندگیمان بریزیم بیرون.

 




موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیزناستقلالمستقلاستقلال مالتوانایی

تاريخ : یک شنبه 8 شهريور 1394 | 12:7 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

آخر ترسوندن

چند دقیقه طول میکشه تا عکس کاملا لود بشه

صبر کنین تا عکس کاملا لود بشه ارزششو داره




موضوعات مرتبط: متفرقه

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:33 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

یکی از غذاخوری‌های بین‌راه بر سر در ورودی با خط درشت نوشته بود:

 شما در این مکان غذا میل بفرمایید، ما پول آن را از نوه شما دریافت خواهیم کرد.

راننده‌ای با خواندن این تابلو اتومبیلش را فوراً پارک کرد و وارد شد و ناهار مفصلی سفارش داد و نوش‌جان کرد.


بعد از خوردن غذا سرش را پایین انداخت که بیرون برود، ولی دید که خدمتگزار با صورتحسابی بلند بالا جلویش سبز شده است. با تعجب گفت:

 مگر شما ننوشته‌اید که پول غذا را از نوه من خواهید گرفت؟!

خدمتگزار با لبخند جواب داد: چرا قربان، ما پول غذای امروز شما را از نوه‌تان خواهیم گرفت،

 ولی این صورتحساب مال مرحوم پدربزرگ شماست.


موضوعات مرتبط: متفرقه

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:12 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

روزی عده ای به اصرار از چرچیل خواستند که سیاست را تعریف کند
چرچیل به ناچار دایره ای کشید و خروسی در آن انداخت.
گفت خروس را بدون آنکه از دایره خارج شود بگیرید.
این عده هر چه تلاش کردند نتوانستند و خروس از دایره بیرون می رفت.
آخر از چرچیل خواستند که این کار را خود انجام دهد.
چرچیل خروسی دیگر کنار خروس اول گذاشت و این دو شروع به جنگیدن کردند!
آنگاه چرچیل دو خروس را از گردن گرفت و بلند کرد ، و در پاسخ گفت این سیاست است.
سیاست همیشه تفرقه افکن و دو بهم زن است. این است سیاست انگلیس


موضوعات مرتبط: سیاسی
برچسب‌ها: سیاست انگلیس پاتوق پرتقالی

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:10 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺧﻠﯿﻞ ﺟﺒﺮﺍﻥ:
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﻬﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺗﻤﺪﻥ ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﻬﺪﻡ ﮐﺮﺩ:
ﺍﻭﻝ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ , ﺩﻭﻡ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﯽ ﻭ ﺳﻮﻡ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﮑﺴﺖ
برﺍﯼ ﺩﻭﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻣﻌﻠﻢ
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻮﻣﯽ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ و اسطوره ها...
و چقدر برایمان آشنایند اینها...


موضوعات مرتبط: فرهنگ و هنر

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:9 | نویسنده : بانوی پرتقالی |


در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم
به پشت سرم نگاه کردم
جاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود
و
جاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک ردپا بود
به خدا گفتم در سختی ها کنارم نبودی؟
گفت آن ردپایی که میبینی من هستم؛
تو را در سختی ها به دوش می کشیدم!!
خدایاااااااا بی نظیری


موضوعات مرتبط: متفرقه

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:9 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

یادمان نرود


یادمان باشد که مادر پیرشد✔️

یادمان باشد علی زنجیرشد✔️

یادمان باشد که پهلویی شکست✔️

حیدر از غم ها گلویش پینه بست✔️

یادمان باشد جگرخون شد حسن✔️

یادمان باشد حسین بی کفن✔️

یادمان باشد چه زینب می کشید✔️

پیش چشمانش رقیه پرکشید✔️

یادمان باشد علی اکبر چه شد✔️

روی تیغ و نیزه رأس بچه شد✔️

یادمان باشد علی بن الحسین✔️

اشکها می ریخت از داغ حسین✔️

یادمان باشد که باقر شیعه را✔️

خون دلها خورد تا کردش به پا✔️

یادمان باشد قیام شیعیان✔️

شد به دست حضرت صادق عیان✔️

یادمان باشد که کاظم شد اسیر✔️

شد رضا دور از دیارش مستجیر✔️

یادمان باشد جواد و غربتش✔️

حضرت هادی وهتک حرمتش✔️

یادمان باشد امام عسگری✔️

شد اسیر پادگان و لشگری✔️

این همه یادآوری دانی چرا؟✔️

تا بگویم جمله های زیر را:✔️

یادمان باشد دگر صاحب زمان✔️

کفرنعمت های ما کردش نهان✔️

یوسف زهرا اگر درهجرت است✔️

از گناه ماست گر در غیبت است✔️

ای مسلمان!مهدی ات را درک کن✔️

هرچه آقا خوش ندارد ترک کن...✔️


موضوعات مرتبط: متفرقه

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:7 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

یعقوب لیث سیستانی ؛ پادشاه سلسله صفاریان و نخستین شهریار ایرانی پس از اسلام .
شبی هر چه کرد ؛ خوابش نبرد ،
غلامان را گفت : حتما به کسی ظلم شده ؛ او را بیابید.
پس از کمی جست و جو ؛ غلامان باز گشتند و گفتند : سلطان به سلامت باشد ، دادخواهی نیافتیم .
اما سلطان را دوباره خواب نیامد ؛ پس خود برخواست و با جامه مبدل ، از قصر بیرون شد ؛
در پشت قصر خود ؛ ناله ای شنید که میگفت خدایا :
یعقوب هم اینک به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود ؛
سلطان گفت : چه میگویی؟
من یعقوبم و از پی تو آمده ام ؛ بگو ماجرا چیست؟

آن مرد گفت : یکی از خواص تو که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور ، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد .
سلطان گفت : اکنون کجاست؟
مرد گفت: شاید رفته باشد .
شاه گفت : هرگاه آمد ، مرا خبر کن ؛ و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و گفت :
هر زمان این مرد ، مرا خواست ؛ به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم .

شب بعد ؛
باز همان سرهنگ به خانه آن مرد بینوا رفت ؛ مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت .

یعقوب لیث سیستانی؛ با شمشیر برهنه به راه افتاد ، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید ؛
دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند آنگاه ظالم را با شمشیر کشت .
پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کشته نگریست ؛
پس ؛ در دم سر به سجده نهاد ،

آنگاه صاحب خانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنه ام .
صاحبخانه گفت : پادشاهی چون تو ؛ چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کردن؟
شاه گفت: هر چه هست ؛ بیاور .
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید ؛

 سلطان در جواب گفت:
آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم ؛ با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من ؛ کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم ؛
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری ؛ مانع اجرای عدالت نشود ؛
چراغ که روشن شد ؛ دیدم بیگانه است ؛
پس سجده شکر گذاشتم .
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛
با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو را از آن ستمگر بستانم .
اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.

 گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی
 گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی

 اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
 گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی.




 
اگر یعقوب های این زمانه، چراغ خاموش کنند و در پی عدل و انصاف بیفتند،!، چند آقا و آقازاده به زمین می افتند؟؟!!
حتما مصلحت نیست که چراغی خاموش شود.!!


موضوعات مرتبط: سیاسی
برچسب‌ها: یعقوب لیث پاتوق پرتقالی

تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:4 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

امیر احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش در مراسم بزرگداشت تقدیر از تیپ ویژه 65 نوهد که در ستاد نیروی زمینی ارتش برگزار شد، طی سخنانی با اشاره به حوادث منطقه بخصوص مقابله با گروهک تروریستی داعش و نیز آمادگی نیروی زمینی برای حفاظت از مرزهای کشور تصریح کرد: با اقدام به موقع نزاجا، داعش که در منطقه جلولا و سعدیه استان دیاله بود نتوانست به مرزهای ما نزدیک شود و در همانجا ماند.

فرمانده نیروی زمینی ارتش در پایان  خاطر نشان کرد: داعش در سال گذشته در کمتر از یک ماه خود را از مرزهای غربی عراق به نزدیکی استان دیاله و منطقه جلولا و سعدیه رساند که البته به اقدام به موقع داعش در استان  دیاله متوقف شد.

وی ادامه داد: آمریکا تا دیروز مترصد فرصت برای حمله نظامی و انهدام تاسیسات نظامی ایران بود امروز به دنبال نزدیکی و دوستی با ایران است تا غفلت ایجاد کند، اما ملت ایران هوشیار هستند.


موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسب‌ها: خبر داغ داغ پاتوق پرتقالی ارتش جمهوری اسلامی ایران داعش

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 7 شهريور 1394 | 19:2 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن