به زمان پایان مذاکرات با 5+1 نزدیک می شویم. حریف  با طولانی کردن زمان مذاکره  و زیاده خواهی های مکرر  و... مترصد است اهدافی  چون دو قطبی کردن  مردم ایران و تشدید اختلاف ها و تبدیل آن به نزاع و درگیری بی حاصل دست یابد و ماهی مقصود  خویش را صید کند  و در  این راستا  اگر این مذاکرات به توافق نرسید، در داخل هیچکس نباید هیأت ایرانی را تخریب کنیم. . باید علت به توافق نرسیدن، دشمنی دشمنان ما معرفی شود که همینطور است نه اینکه گردن همدیگر بیندازیم  و به تحقق خواب و رویا های دشمن کمک کنیم  و اگر هم به توافق رسیدند نباید بهره‌برداری جناحی  شود  چون این عزم ملی بوده و هزینه  عمومی اعم از سیاسی و امنیتی و اقتصادی و...صرف آن شد. و لی  صرف نظر از اینکه نتیجه چه خواهد شد, آنچه  تا حالا برای افکار عمومی مردم ما و هیات  محترم مذاکره کننده مشخص شده است  دشمن دنبال  رفع ابهام  خویش نیست و بازی برد- برد را  برنمی تابد و خدا کند سر عقل آید و این قدر بهانه تراشی نکند و هزینه برای نظام بین المللی و مردم مظلوم ما نتراشد.


موضوعات مرتبط: سیاسی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیهسته ای

تاريخ : دو شنبه 3 آذر 1393 | 15:20 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیزباناشتراک

تاريخ : یک شنبه 2 آذر 1393 | 23:28 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
تاريخ : یک شنبه 2 آذر 1393 | 23:10 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
استاد مغز نداره خخخخخخ



استادی دریکی ازدانشگاه های خارجی ب شاگردان میگوید:          بچه هاتخته رومیبینید?     
  همه میگن آره... 

   میگه منو میبینید...

    میگن اره...

   لامپ رومیبینید?  

   میگن اره ...    

میگه خدا رومیبینید?  

   میگن نه...  

   میگه پس خداوجودنداره...         
یه ایرانی بلندمیشه میگه بچه هامنومیبینید:

    میگن اره...

    میگه تخته رومیبینید...          میگن اره

میگه مغزاستاد رومیبینید:
  میگن نه...
    میگه پس استادمغزنداره...        
 ب افتخار وجود خدا کپی کن باغیرت


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیاستادخداشاگردمغز

تاريخ : یک شنبه 2 آذر 1393 | 23:6 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393 | 16:27 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393 | 16:23 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393 | 16:21 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

عکس و تصویر فرمانده کل قوا..

امروز ارتش یکى از مردمى‌ترین نهادهاى کشور ماست. بین نهادهاى گوناگونى که ساختار کشور و نظام را تشکیل داده‌اند، وقتى ارتش را نگاه میکنیم، مى‌بینیم یکى از نزدیکترین به آحاد مردم، به تمایلات مردم، به احساسات مردم، و یکى از نزدیکترین به کمک به حرکت عمومى مردم است.


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیارتشنهادعمومیرهبری

تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393 | 16:7 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
جزیره سرسبز و پر علف استکه در آن گاوی خوش خوراک زندگی می‌کند. هر روز از صبح تا شب علف صحرا را می‌خورد وچاق و فربه می‌شود. هنگام شب که به استراحت مشغول است یکسره در غم فرداست.آیا فرداچیزی برای خوردن پیدا خواهم کرد؟ او از این غصه تا صبح رنج می‌برد و نمی‌خوابد ومثل موی لاغر و باریک می‌شود. صبح صحرا سبز و خُرِّم است. علفها بلند شده و تا کمرگاو می‌رسند. دوباره گاو با اشتها به چریدن مشغول می‌شود و تا شب می‌چرد و چاق وفربه می‌شود. باز شبانگاه از ترس اینکه فردا علف برای خوردن پیدا می‌کند یا نه؟لاغر و باریک می‌شود. سالیان سال است که کار گاو همین است اما او هیچ وقت با خودفکر نکرده که من سالهاست از این علف‌‌زار می‌خورم و علف همیشه هست و تمام نمی‌شود،پس چرا باید غمناک باشم؟  نظر تان چیست

موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیجزیره گاولاغر چاق

تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393 | 16:4 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

پروفسور با بسته  سنگینی وارد کلاس شد

و بار سنگین خود راروبروی دانشجویان   خود روی میز گذاشت.

وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار

بزرگ از داخل بسته برداشت   و شروع به پر کردن آن با چند

توپ گلف کرد.

سپس  از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟

و همه دانشجویان موافقت کردند.

سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل

شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین

مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛   سپس دوباره

از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.

بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه

ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله".

بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه

محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی

بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانشجویان خندیدند.

در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت:

" حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این

شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین

چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان ، دوستانتان و مهمترین علایقتان-

چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها

باقی بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.

اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل تحصیتان، کارتان، خانه تان و ماشينتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند-

مسایل خیلی ساده."

پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید،

دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه،

درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی

چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی

و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه.

به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین.

با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین.

همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست.

همیشه در دسترس باشین.

.....

اول مواظب توپ های گلف باشین، چیزهایی که واقعاً

برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین.

بقیه چیزها همون ماسه ها هستند."

یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان

قهوه چه معنی داشتند؟

پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط

برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که

زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در زندگي

شلوغ هم ، جائي برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست! "


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیگلفاهمیتپروفسورشاگردزندگی

تاريخ : چهار شنبه 28 آبان 1393 | 15:55 | نویسنده : بانوی پرتقالی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن