موضوعات مرتبط: صفحه اصلیسیاسی
برچسبها: پاتوق پرتقالینمایشیحملات نمایشیداعش
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیانتقادباران
دستش رو محکمتر بگیر
با عشق ببوسش
بکِشِش طرفِ خودت
بذار با دلش که به طرفِ تو میاد
کمی از غم و دردش دور بشه
شاید ندونی ،
من بهت میگم
،
آغوشت تنها آرامش دنیاشه
دستش رو بگیر توی دستات ،
تک تک انگشتانش رو دونه به دونه لمس کن
مهربون نگاهش کن
این
زن همه مهر تو رو هزار برابر مهربونتر بهت ابراز میکنه
حواست به چشماش باشه
اگه پر از اشک شد نذار جز تو هیچکی اشکاشو پاک کنه
مردِ خوب بودن مردونگی میخواد
آشفتگیِ زن دوست داشتنیه
دوست داشتنش واقعیه
باورش کن ..
زنانگی های قشنگش رو با مهربونیت به اوج برسون تو ای مردِ خوب ....
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیزنزنانگی
بعله دبگه بی وفایی کنید نظر ندارید
سرنزنید باهمتون قهر میکنم میرم
از ما گفتن بود
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیرفتن
در جواب ابلهان آنقدر خاموش نمانید که بگویند :
حرف حساب جواب ندارد ...!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیابلهه
اگر آنگونه كه با تلفن همراهتان برخورد ميكنيد با خانوادهتان برخورد ميكرديد،
اكنون خوشبختترين فرد دنيا بوديد!
اگر هر روز شارژشان میكرديد…!
باهاشون در روز از همه بيشتر صحبت میكرديد!
پای صحبتهايشان مینشستيد.
پيغامهايشان را دريافت میكرديد.
پول خرجشان میكرديد.
برايشان زيور آلات تزئينی ميخريديد!
دورشان يک محافظ محكم میكشيديد!
در نبودشان احساس كمبود میكرديد!
حاضر نبوديد كسی نزديكشان شود حتی…!
مطالب خصوصیتان را به حافظهشان میسپرديد!
هميشه و همه جا همراهتان بودند حتی در اوج تنهایی!
و اگر هميشه همراه اولتان بودند…
با داشتن يك خانواده خوب و مهربان هيچ كس تنها نيست!
در ضمن اضافه میكنم الان هم كه گوشیها لمسی شده،
اگر همانقدر كه گوشي رو لمس میكنيد خانوادهتان را نوازش كنيد
كلی خوشبخت میشويد…
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیخانوادهلمسگوشیموبایلنوازششارژ
توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه میخرد نگاه میکردم. چه مانکنهائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز…
زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور میرفت. شاخههای اضافی را میگرفت و برگهای خشک شده را جدا میکرد. از دیدن اندام گرد و قلنبهاش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خندهام گرفته بود.
زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم.
گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت:
“نگاه کن! این گلها هیچ شکل رزهای تازهای نیستند که دیروز خریدهام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گلهای شمعدانی هرگز به زیبایی و شادابی آنها نیستند، اما میدانی تفاوتشان چیست؟”
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشارهای به خاک گلدان کرد و گفت:
“اینجا! تفاوت اینجاست… در ریشههایی که توی خاکاند. رزها دو روزی به اتاق صفا میدهند و بعد پژمرده میشوند، ولی این شمعدانیها، ریشه در خاک دارند و به این زودیها از بین نمیروند. سعی میکنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند.”
چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقهاش را به دست گرفت.
کنارش رفتم و گونهاش را بوسیدم. این لذتبخشترین بوسهای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم…!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیبوسهلذتگلشمعدانی
عجب خیاطی ست دنیا،
دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت ...!!!
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: پاتوق پرتقالیخیاطدلتنگ