1. شوهر خوب، زنش را شریک زندگیاش میداند؛
زن، انسانی است که باید با او ارتباط برقرار کنیم. او کسی نیست که کنترلش کنیم و در راه ارضای نیازهای خودمان به دنبال تسلط بر او باشیم. زن موجودی است که باید او را بشناسیم و بدانیم او نیز اهداف خاص خود را دارد. زن، کودک هم نیست. او شریک زندگیای است که شوهرش باید راه ارتباط برقرار کردن با او را بیاموزد.
در ازدواج، مرد و زن شریک یکدیگر میشوند. وقتی شوهر از صمیم قلب زنش را شریک زندگی اش ببیند، تصمیمگیری را به یک کار مشترک بدل میکند. شوهر عاشق، شوهری است که درباره آنچه برای زنش از همه مهمتر است فکر میکند و مصمم است تا روند تصمیمگیری را در این جهت هدایت کند. اگر زن نیز عاشق شوهرش باشد به آنچه برای شوهرش از همه چیز مهمتر است فکر میکند و در نهایت، بهترین تصمیم را میگیرد.
2. شوهر خوب، زنش را بی قید و شرط دوست دارد؛
عشق بی قید و شرط یعنی اینکه ما فرد مقابل را دوست داریم و صرفنظر از واکنشهای او در جهت آسایش و سعادت او تلاش میکنیم. تفکر امروزی مردم، بیشتر حسابگرانه است: «اگر مرا دوست داشته باشی من هم تو را دوست خواهم داشت.» ما حتی در زندگی زناشویی نیز خودمحور هستیم. کانون تلاشهای ما رفع نیازهای خودمان است.
در مقابل، عشق بی قید و شرط، بر روی رفع نیازهای دیگری تکیه میکند. در زندگی زناشویی، این شوهر است که در پی عالیترین منافع و مصالح زن میرود. شوهر حتی اگر با تلاشهای زن هم کاملاً موافق نباشد از آنها حمایت می کند. این شوهر است که به زن کمک می کند تا به اهداف و آرزوهایش برسد، زیرا برای او به عنوان یک شخص احترام قائل است. شوهر نمیگوید: «اگر فلان کار را برایم بکنی من هم ظرفها را میشویم». شوهر میگوید: «من ظرفها را میشویم چون میدانم خستهای».
همة ما دوست داریم فکر کنیم کسی ما را بی قید و شرط دوست دارد. کودک، خواهان این نوع عشق از طرف والدینش است. زن و شوهر نیز خواهان عشق بی قید و شرط یکدیگرند. شوهر قرار است پرچمدار عشق بی قید وشرط باشد. او قرار است آهنگ گامها را تعیین کند.
اما بسیاری از شوهران منتظرند تا زنانشان، نقش رهبری را در عشق بی قید و شرط به عهده بگیرند. آنها عقب مینشینند و میگویند: «هر وقت زنم تصمیم گرفت مهربون باشه، من هم به او محبت میکنم».
این مرد، شوهر تأثیرپذیر و عاجزی است که در این موقعیت، فوقالعاده بد عمل میکند.
شوهر سالم و کار آمد، الگوی عشق بی قید و شرط است. از آنجا که این نیاز برای سلامت عاطفی انسان بسیار اساسی است، بیشتر زنان، واکنش مثبت به شوهری نشان میدهند که بیقید و شرط آنها را دوست دارد. بسیاری از زنان با این احساس ناراحت کننده زندگی میکنند که اگر رابطه جنسی نداشته باشند یا به دلخواه شوهر عمل نکنند، محبت شوهر از آنها دریغ خواهد شد. این نمیتواند مبنای خوبی برای یک ازدواج سالم باشد.
3. شوهر خوب، زنش را اولین اولویت زندگی خویش قرار میدهد؛
همه ما در زندگی اولویتهایی داریم. شاید ما هرگز فهرست اولویتهایمان را ننوشته باشیم، اما در ذهنمان میدانیم کدام یک مهمتر از بقیه است. این اولویتها بیشتر اوقات خود را در اعمال ما نشان میدهند.
برای بسیاری از مردان، شغل و حرفه تقریباً در صدر فهرست اولویتها قرار دارد. مردان مقدار زیادی از احساس ارزشمندیشان را از شغلشان میگیرند. این الزاماً تضادی با رابطة مردان با زنانشان ندارد، مگر اینکه شغل آنها تمام فکر و ذکرشان را به خود مشغول کرده باشد. افراد، مهمتر از اشیاء و امور هستند. این اصل اساسی خانوادههای کارآمد است. یک شوهر خوب هرگز اجازه نخواهد داد شغلش جای وقت با همسر بودن را بگیرد.
رقیب دیگر موقعیت زن، مادر شوهر است. این امر بهویژه در سالهای اول ازدواج صادق است. اگر مردی رابطة نزدیکی با مادرش داشته باشد و یا از نظر آسایش جسمی یا عاطفی به او وابسته باشد، ممکن است مادرش از حضور یک زن جدید در زندگی او احساس خطر کند. ممکن است تقاضاها یا خواستههای مادر پس از ازدواج پسرش بیشتر و شدیدتر شود و پسر ممکن است شبها زنش را تنها بگذارد تا به کمک مادرش بشتابد. چنین الگویی بهطور اجتنابناپذیر احساس نفرت و انزجار را در زن به وجود میآورد.
در یک ازدواج سالم، از همان روز اول ازدواج، باید اولویت زندگی تغییر کند. پیش از ازدواج، اولویت مرد، نگهداری و مراقبت از والدینش بود. پس از ازدواج، نگرش او در احترام گذاشتن به والدینش تغییر نمیکند، اما شیوة زندگیاش باید عوض شود. او دیگر نمیتواند به محض اینکه مادرش تلفن کرد از جا پریده و به خانه او برود، زیرا او اکنون زن جدیدی وارد زندگیاش شده که خواستههای خاص خودش را دارد. اگر از همان اول ازدواج، زن در اولویت قرار بگیرد آن وقت رابطه شوهر با والدینش میتواند به طور کامل و سالم ادامه یابد. اولویت اول را به زن دادن به هیچ وجه احترام مرد به والدینش را کم نمیکند، بلکه الگوی سالمی را به وجود میآورد که به مرور زمان میتواند ستایش و تحسین والدین را نیز کسب کند.
کودکان نیز ممکن است خواهان مقام اول در زندگی مادر یا پدر باشند. هرگز نباید اجازه چنین کاری را داد. پس از به دنیا آمدن بچهها، معمولاً شوهر از زنش انتقاد میکند که دیگر به او توجهی ندارد، زیرا مرد احساس میکند در نظر زنش، بچهها جای او را گرفتهاند. این نگرانی قابل توجیهی است و در واقع اغلب اوقات حقیقت دارد. اما این امر در مورد شوهر نیز میتواند صادق باشد، بهخصوص در زندگی زناشوییای که زن نیازهای عاطفی مرد را به اندازه کافی برطرف نمیکند و مرد نسبت به او احساس بیگانگی میکند. چنانچه مرد احساس کند از جانب زن طرد شده، ممکن است وقت و انرژی خود را بیشتر صرف بچهها کند، زیرا از طرف آنها محبت و توجه بیشتری میبیند. یک شوهر کارآمد، اگر چنین رفتاری را در خود مشاهده کند، فوراً آن را ناسالم تشخیص میدهد و گامهای لازم را برای اختصاص یافتن وقت و انرژی خود به رفع نیازهای زنش برخواهد داشت و به او نیز یاد خواهد داد تا بنا بر وظیفة خود نیازهای شوهرش را برطرف کند.
4. شوهر خوب، متعهد به کشف و رفع نیازهای همسرش است؛
بسیاری از مردان، به سادگی پی به نیازهای زنشان نمیبرند و در نتیجه، هیچ تلاشی در جهت رفع آن نیازها نمیکنند. برخی از شوهران معتقدند که اگر شغل خوب و دائمی داشته باشند و حقوق و درآمد خوبی کسب کنند نقش خود را به عنوان شوهر انجام دادهاند. آنها هیچ شناختی از نیازهای عاطفی و اجتماعی زن ندارند.
منظور این نیست که بگوییم شغل و حرفة مرد، و تلاش و کوشش او در زمینه شغلیاش از نظر زن بیارزش است. معمولاً زنان تلاشهای شوهرشان را میبینند و از کوشش او برای تأمین نیازهای مادی خانواده تشکر میکنند. اما این اول کار است اما آخر کار نیست.
نیاز عاطفی زن به عشق، محبت، ملایمت، تشویق و دلگرمی همانقدر برای سلامت عاطفی او اساسی است که غذا برای سلامت جسمی او.
شوهری که صرفاً به تأمین نیازهای مادی اکتفا میکند و از آن خشنود است، دیدگاه بسیار محدودی از اهمیت نقش خود به عنوان شوهر دارد. وقتی نیازهای مادی مثل غذا، پوشاک و مسکن تأمین شد، نوبت رفع نیازهای درونی زن میرسد. اصلیترین نیاز عاطفی زن، نیاز به عشق و محبت است و زن باید احساس کند دوستش دارند. شوهر کارآمد شوهری است که دائماً به همسرش محبت میکند و به او نشان میدهد که دوستش دارد. به این ترتیب، زن او با قلبی پر از عشق زندگی خواهد کرد و به شوهری را که این نیاز او را برطرف میکند بسیار ستایش خواهد کرد و واکنش مثبتی به تلاشهای او خواهد داد.
نیاز زن به امنیت نیز اساسی است. این نیاز ابتدا یک نیاز مادی است؛ یعنی در امان بودن از خطرات کوچه و خیابان برای زن مهم است اما بزرگترین نیاز زن در این زمینه، آن است که عمیقاً از تعهد و پایبندی شوهرش به خود اطمینان داشته باشد. شوهری که زنش را با صحبت درباره طلاق تهدید میکند یا ناخودآگاه میگوید: «شاید بهتر بود با یکی دیگه ازدواج میکردی»، یا «ای کاش یکی دیگه جای تو جلوی من سبز میشد»، رفتار ناسالم و معیوبی را نشان میدهد. شوهر عاشق و کارآمد، هر کاری میکند تا به زنش بفهماند که همیشه و در همه حال کنار او خواهد ماند.
شوهر کارآمد در عین حال، مراقب است تا زنش احساس ارزش کند. اگر زن از ادامة تحصیل احساس رضایت و ارزش کند، شوهر اولین تشویقگر او خواهد بود. اگر زن از اینکه خیاط یا گلدوز ماهری است احساس رضایت میکند شوهر مهارت او را تحسین خواهد کرد. و اگر زن بخواهد مادر و «خانهدار» خوبی باشد شوهر از ته دل از تصمیم او جانبداری خواهد کرد. هر یک از راههای کسب ارزش ممکن است مستلزم کار فیزیکی بیشتر از جانب شوهر باشد یا نگرانی عاطفی او را تا حدی برانگیزد، اما او در مورد اختلافات، با همسرش صحبت میکند و سعی میکند به درک متقابل و وحدت نظر برسند، زیرا خودش را به تأمین آسایش و سعادت زنش متعهد کرده است.
ما انسانها علاوه بر نیازهای جسمانی و عاطفی، نیازهای اجتماعی هم داریم. همسرمان نیز نیازمند ارتباط با افرادی خارج از خانواده است. شاید او دوست داشته باشد به همراه زنان همسایه، غذایی تهیه کند، یا به همراه آنان جلسات قرائت قرآن تشکیل دهد. ممکن است این فعالیتها در صدر اولویتهای شوهر نباشد، اما به سرعت اهمیتشان افزایش مییابد، زیرا مرد در صدد است تا نیازهای زن را بر آورده کند. او تشخیص میدهد که اگر به گسترش روابط اجتماعی زن کمک کند احساس رضایت خودش نیز افزایش خواهد یافت. او در مخالفت با این موضوعات، جار و جنجال راه نمیاندازد یا آنها را ناچیز و بی اهمیت نمینامد و از قدرشان کم نمیکند. او اینها را بخش عادی زندگی زنش میبیند و به او اجازه میدهد تا علائق خود را دنبال و از این طریق نیازهایش را بر آورده کند.
کشف و رفع نیازهای مادی، عاطفی و اجتماعی زن، شاید یکی از دشوارترین نقشهای یک شوهر کارآمد باشد. برای رفع این نیازها شاید لازم باشد مرد بیشترین تلاشها را داشته باشد. شوهر کارآمد کسی است که تنها به رفاه و آسایش خویش نمیاندیشد و سعی میکند محدودة آسایش خود را به همسر خود نیز ارتباط دهد و هر کار ممکن را برای رفع نیازهای او انجام دهد. با این کار، او نهایت تحسین و ستایش را از سوی همسرش کسب خواهد کرد.
5. شوهر خوب با زنش صحبت میکند؛
برخی پژوهشها نشان دادهاند زنان به طور معمول، حدود دو برابر مردان صحبت میکنند. به احتمال قوی، مردان بیشتر این گفت و گوهایشان را هم در محیط کارشان مصرف میکنند و گاه وقتی به خانه میرسند فقط یک کلمه برایشان باقی مانده است. وقتی زن میپرسد: «امروز چه طور بود؟» او پاسخ میدهد: «خوب». یک چنین مختصرگویی هرگز نمیتواند الگوی یک شوهر کارآمد باشد. بسیاری از شوهرها باید این الگوی رفتاری خود را کنار بگذارند تا بتوانند نیاز همسر خود را به برقراری ارتباط بر آورده کنند.
مسائل زندگی در ابتدا از طریق ارتباط کلامی، بهخصوص بحث در مورد افکار، احساسات و آرزوهای ما مطرح میشود و با یکدیگر در میان گذاشته میشود. افکار و احساسات و آرزوها را نمیتوان با رفتار ما مشاهده کرد و به آنها پی برد. یکی از عمیقترین آرزوهای یک زن این است که شوهرش را بشناسد. وقتی شوهر از افکار، احساسات و آرزوهای خود حرف میزند زن احساس میکند شوهر اجازة ورود به دنیای خودش را به او داده است. وقتی شوهری مدتهای طولانی دربارة احساساتش حرف نمیزند، زن احساس میکند که شوهر رابطهاش را با او قطع کرده و در نتیجه، زن احساس انزوا و تنهایی میکند.
ما نمیتوانیم اجازه دهیم که ارتباط و گفتگوی بین ما متوقف شود یا ارتباط ما به صحنه نبرد عقاید ما و جنگ بر سر اختلافهایمان تبدیل شود. گفتگو و تبادل نظر مثبت، باز، آزاد و همراه با تفاهم از مشخصات یک زندگی زناشویی سالم است. یک شوهر خوب و کارآمد باید ابتکار به خرج داده و این نوع گفتگو و ارتباط را به شیوة معمول زندگی مشترک تبدیل سازد.
6. شوهر خوب، پایبند ارزشهای معنوی و اخلاقی است؛
در یک خانواده سالم، شوهر، معتقد به یک سری ارزشهای معنوی و اخلاقی است و سعی دارد آنها را در خود و خانواده پیاده کند. او از تقوایی بهره میبرد که او را به انجام واجبات، از جمله وظایف مربوط به خانواده وا میدارد. این ویژگی، سلامت خانواده و رضایتمندی اعضای آن را به ارمغان میآورد.
هر چه مرد پایبندتر به باورهای ارزشمند اخلاقی و معنوی باشد بیشتر مورد احترام همسرش قرار خواهد گرفت. هر چه کمتر پایبند این ارزشها باشد یا شکاف بین ادعاهای وی و عمل وی در این زمینهها بیشتر باشد، بیاحترامی بیشتری را نسبت به خود به وجود میآورد. یک شوهر کارآمد واقعا تمام سعی خو را میکند تا به زیور تقوا آراسته باشد و آن را در خانواده پیاده کند. این کار، تأثیر مثبتی بر زن و فرزندان او خواهد گذاشت.
هر چند این فهرست کامل نیست، اما شش ویژگی ذکر شده میتواند راهنمای خوبی برای مردانی باشد که میخواهند نقش یک شوهر خوب و کارآمد را در ازدواج خود ایفا کنند.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: صفحه اصلیاجتماعی