یکی بود یکی نبود غیراز خدا هیچ کس نبود
روزی روزگاری روباهی در جنگل بلوط زندگی می کرد. او دم خیلی قشنگی داشت، برای همین دوستاش به او دم قشنگ می گفتند. دم قشنگ روزها در میان دشت و صحرا می گشت و خرگوش و پرنده شکار می کرد و می خورد و وقتی سیر میشد به جنگل بلوط بر می گشت و توی لونه اش استراحت می کرد. یه روز دم قشنگ چندتا کبک خوشمزه شکار کرد و خورد و حسابی سیر شد.اوخوشحال بود و برای خودش آواز می خوند:
یه کبک خوردم یه تیهو
دویدم مثل آهو
دمم خیلی قشنگه
قشنگه رنگ وارنگه
لای لای لالا لالایی
همه میگن بلایی
همه میگن یه روباه
روباه ناقلایی
لای لای لالا لالایی
اون آواز می خوند و به طرف لونه اش می رفت که به یک درخت بلوط که داخل تنه ش سوراخ بود رسید.بوی غذا از داخل تنه ی درخت به مشامش رسید. هیزم شکن هایی که همون نزدیکی کار می کردند، ناهارشون را که نون و گوشت بود، داخل تنه ی درخت گذاشته بودند. دم قشنگ که روباه شکمویی بود، داخل تنه ی درخت رفت و هرچه غذا اونجا بود خورد،اون قدر خورد و خورد تا شکمش باد کرد. وقتی خواست از تنه ی درخت خارج بشه، نتونست چون شکمش حسابی باد کرده و گنده شده بود و توی سوراخ گیر می کرد.
دم قشنگ شروع به گریه و زاری کرد. صدای ناله هاش به گوش دوستش زیرک رسید.زیرک، روباه زرنگ و دانایی بود.وقتی دید دم قشنگ توی تنه ی درخت گیر کرده، فکری کرد و گفت:« دوست شکموی من، کمی صبرکن تا غذات هضم بشه و شکمت کوچیک بشه، اونوقت می تونی از تنه ی درخت بیرون بیایی.آخه گذشت زمان بعضی از مشکلات را حل می کنه.نگران نباش، فقط حوصله داشته باش.»
دم قشنگ به حرفای زیرک خوب گوش داد.اون چاره ی دیگه ای نداشت، باید صبر می کرد تا غذاش هضم بشه و شکمش کوچیک بشه و اندازه ی اولش بشه و بتونه بیرون بیاد. فقط دعا می کرد هیزم شکنا به این زودی برنگردند و اونو تو این وضعیت نبینند.
خوشبختانه شکمش زود کوچیک شد و تونست از تنه ی درخت خارج بشه. اون دوتا پا داشت، دوتا هم قرض کرد و از اونجا فرار کرد و به لونه ش رفت و خوابید. از اون روز به بعد، دم قشنگ دیگه بی احتیاطی نکرد و توی هر سوراخی وارد نشد و دست از شکم پرستی برداشت. آخه می ترسید بازم تو یه سوراخ گیرکنه و نتونه از اون بیرون بیاد!
قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونه ش نرسید.
موضوعات مرتبط: کودکانه
برچسبها: پاتوق پرتقالیقصهروباه شکموکودکان
چند وقت پیش سری به خانه یکی از اقوام در یکی از دهات کشور زدیم. وقتی رسیدیم پسرم سر از پا نمی شناخت. انگار از زندان آزاد شده بود. دور باغچه می دوید و به مرغ ها غذا می داد...
داشتم خدا را شکر می کردم که این آب و هوا و فضای باز، تقاضای موبایل و تبلت خواستن فرزندم را از یادش برده که ناگهان پسر ۲ ساله یکی از اقوام تلفن همراه به دست و در حال بازی وارد اتاق شد و پشت سرش بچه های دیگر هم آمدند و نشستند و سر همگی روی تلفن همراه ها خم شد. تازه فهمیدم در این کنج دور افتاده هم تکنولوژی دست بردار نیست.
این موضوع بهانه ای شد تا در مورد درست یا نادرست بودن تبلت خریدن برای بچه ها و به طور کلی پرداختن به بازی های رایانه ای با دکتر نسرین امیری، فوق تخصص روان پزشکی کودکان، در «فرزندپروری» این هفته گفت وگو کنیم.
در عصری زندگی می کنیم که تکنولوژی مدام پیشرفت می کند. اول رایانه های قدیمی به بازار آمد، بعد لپ تاپ و تبلت ها. خریدن این وسایل را برای بچه ها مناسب می دانید؟
ببینید، تمام این وسایل فضاهای مجازی ایجاد می کنند و باعث می شوند کودکان از بازی های فیزیکی در فضای واقعی وارد بازی در فضاهای مجازی شوند. مسلما اگر دورشدن از فضاهای واقعی مدیریت شده نباشد، می تواند مساله ساز شود اما غیر از مشکلات مربوط به بازی های رایانه ای مشکل اصلی در مورد تبلت ها ارزش گذاری کاذب ا ست؛ یعنی بچه ها به خاطر داشتن این تکنولوژی به هم پز می دهند و احساس برتری می کنند.
این مساله وجود دارد اما چه کنیم؟
باید به ساختار ارزشی ای که خودمان در جامعه ایجاد می کنیم توجه کنیم. بهترین کار این است که اولا بازی های کودکان را مدیریت کنیم و بعد به آنها گوشزد کنیم تبلت نیاز نیست و ارزش محسوب نمی شود. تبلت داشتن نشانه باسوادتر بودن، باشعورتر بودن یا مدرن تر و خوشحال تر بودن نیست. پس نباید به خاطر داشتن آن احساس غرور کنند و به دیگر بچه ها پز بدهند!
بهتر نیست اصلا تبلت نخریم؟
نه، دنیای بچه های ما تغییر کرده. باید مساله را از این زاویه ببینیم این امور نابهنجار نیستند.
منظورتان چیست؟
یعنی اکثر افراد جامعه از آن بهره مند هستند. مثالی می زنم؛ شاید داشتن اتومبیل برای هر خانواده نیاز نباشد اما نرم جامعه است. در مورد بازی های رایانه ای برای کودکان هم این موضوع صدق می کند.
اگر توانایی خرید تبلت یا تکنولوژی های جدید را نداشته باشیم چه؟
در مورد تکنولوژی باید تلاش کنیم هم کودکمان احساس نیاز کاذب نکند هم به او در رسیدن به ارزش های واقعی کمک کنیم تا از بچه های دیگر کم نیاورد. باید با کودکمان صحبت کنیم و به او بفهمانیم تبلت نیاز کاذب است. ما بدون آب می میریم اما بدون تبلت نه. ممکن است بگوید بدون تبلت احساس غمگینی می کنم. جواب این است که اشکالی ندارد. باید با احساسات منفی کنار آمد. قرار نیست همیشه احساس شادی کنیم. در عوض باید کمکش کنیم به روش های دیگر در درس، ورزش و... پیشرفت کند.
اگر فرزندمان تبلت داشته باشد، برای او چه بازی هایی انتخاب کنیم که آسیب رسان نباشد؟
بازی هایی مناسب هستند که کودک را دچار خشونت های بازی های رایانه ای نکنند. وسایلی مانند تبلت و لپ تاپ می توانند جنبه های آموزشی نیز داشته باشند و می توان از بازی های آموزشی هم کمک گرفت. نکته مهم این است که برای استفاده از تبلت برای کودکان قوانینی تعیین کنیم. مشکل جامعه ما این است که قبل از آنکه فرهنگ استفاده از وسیله ای را داشته باشیم آن وسیله در جامعه ما زیاد می شود. کودک در فضای مجازی نباید بیش از یک ساعت بازی کند حتی اگر بازی آموزشی داریم.
موضوعات مرتبط: اجتماعی
برچسبها: تبلتکودکان