وقتی حواسم نبود و کمی روسری ام لیزخورده بود و موهام دیده می شد

با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی!»

درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای

اطرافم تو خیابون انداختم.


شرم آور بود.

شوهراشون چه بی خیال.

««اونجا بود که فهمیدم تو با همه مردها فرق داری»


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیخانومیتوشرم

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393 | 1:3 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن