سلام حالتون خوبه ؟ سال نوی همه ی دوستانم مبارم...
من بانوی پرتقالی ..نشسته بر روی صندلی مقابل کامپیوتر و سرشار از عشق به تک تک شما در ساعت 16:03 عصر یک روز بهاری دارم براتون مینویسم... از دغدغه هام از روزمرگیهام و از لذتی که به خاطر کنار شما بودن دارم ...مینویسم..
امروز شنبه 18 فروردینه و اولین روز کاریه سال 97 ...نی نی پرتقالیه من رفته مدرسه و شوشو هم طبق معمول سر کار...کلی کار خونه دارم ولی حسش نیست انجامش بدم ...نمیدونم چرا انقدر خسته م ...واقعا حال انجام هیچ کاری رو ندارم ...امان از این حال و هوای بهاری ...اوه اوه ...گفتم بهار ....اخجونمی....دیگه چیزی به تولدم نمونده و من بی صبرانه منتظر سورپرایزی هستم که حتما شوشو برام تدارک میبینه ...اخ من به فدای این غافلگیر کردناش بشممممم....حتما یه کارت پول قلمبه یا یه طلای حسابی برام میخرهمیدونم .....چی میگین شما ؟واقعا که ... میخاین منو به شک بندازین ؟ خخخخخ عمرا اگه بتونین...کی تولدمه ؟؟؟چشم الان میگم ...بیست و جهارمه همین ماه و من بی صبرانه منتظرم...گمون کنم میشه جمعه ..به به ...اهای جمعه جان زوود بیا ....بدجور منتظرتم عجییییجم.....اخ اخ راستی جمعه مهمون هم دارم ...قوم شوشو جان تشریف میارن ...خدا کنه شوشو اونروز رو برام یه تولد حسابی بگیره حال کنم ....به امید تحقق این ارزو صلوااات .
اللهم صل علی محمد و آل محمد...
دوستتون دارم ...بوسسسس
موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسبها: پاتوق پرتقالیفروردینعید بهارشامتولد مهمانشوشوبانوسورپرایز
سلام به روی ماهتون.الان ساعت 11 و 5 دقیقه س و من بعد کلی کار اومدم اینجا یه پست عجله ای بذارم و برم.اخه باید برم دنبال پسر خوشگلم از پیش دبستانی بیارمش .از خدا پنهون نیست از شما هم پنهون نباشه که همسر عزیزم خیلی اصرار کرد که کلا واسه جیگرمون سرویس بگیریم ولی من دلم پیاده روی میخاست ولی چون رو حرف شوشوی نازنینم نه نیارم فقط صبحها به اصرارش بله گفتمبلههههه ما چنین ادمایی هستیم خب بگذریم ولی بازم از خدا پنهون نیست از شما هم دوباره پنهون نباشه که...نمیدونید من چه دخمل زرنگی ام که حتی شامم بار گذاشتم تا اگه خدا بخاد بعد از ظهر یه ذره بشینم درس بخونم میدونم امسالم مثل هر سال تو مسابقات تفسیر قران حتما رتبه میارم .
هییییییییی...بگذریم ....راستی نمیدونید شام چیییی بار گذاشتم بگم دهنتون اب میفته ...بگم ؟...بگم ؟ به قول اون یارو خورشت هویج ...به به ...خدا کنه پارسای کوچولومون دوباره سر میز غر نزنه ....همسرم که حرف نداره هر چی مربوط به منه دوست داره مخصوصا دستپختمو ..شوشو جونم عاشقتم ..ببخش یه موقعی سرت غر میزنم ولی بدون که تو همه ی دنیامی .
اوه چتونه ؟احساساتی شدینا ...خخخخ
من دیگه مرخص شم دیر شد .بای
موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسبها: پاتوق پرتقالیشامپارساشوهرشوشوخورشت هویجدستپختدختردخمل